خرابههای توس یا تابران کهن در دو سدة اخیر، و به خصوص در خلال ۱۰۰ سال گذشته، به دلایل گوناگون، نظر جهان گردان را به خود جلب کرده است. از نوشته برخی از آنها بر میآید که در تابران تأملی داشتهاند و اگرچه عمدةً باستانشناس نبودهاند؛ اما اقدام به پژوهش باستانشناسی در محوطة باستانی تابران توس نمودهاند. در سالهای اخیر هم هیأت های باستانشناسی رسمی، اعزامی از «میراث فرهنگی» در آن محوطه اقدام به بررسی و شناسایی، گمانهزنی و کاوش باستانشناسی کردهاند که حاصل مجوعه پژوهش ها, شناخت نسبی خوبی از توس و تابران کهن به دست داده است. ظاهراً، نخستین جهان گردی که به انگیزه دیدار توس از منظر باستانشناسی, به آن منطقه سفر کرده و قصد بررسی آثار باستانی بر جا مانده در توس را داشته «جیمز بیلی فریزر» بازرگان انگلیسی بوده که در سال ۱۸۲۵ م./ ۱۲۰۴ ه.ش./ ۱۲۴۱ ه.ق. به توس رفته و با دقت و تأمل، آثار و بقایای تابران را مشاهده نموده است. حاصل مطالعات و تحقیقات وی، چند سال بعد، در کتابی به نام مسافرت به خراسان، در لندن چاپ شد. فریزر بخشی از مشاهدات خود را در آن کتاب, اینگونه توضیح داده است:
«دیوارهای حصار پیرامون توس از خشت خام است و طبق معمول به فاصلههای معین در این دیوارها برج هایی برای دیدهبانی ساخته شده بود که هم اکنون ویران گردیده است…. محیط درون این دیوارها در حدود ۴۰ میل است… اما درون این محوطه چیزی که حکایت از شکوه و عظمت دیرینة شهر کند, دیده نمیشود… از آثار باستانی, فقط ۳ یا ۴ اثر باقی مانده که جلبنظر میکند, مهم ترین و نخستین اینها, بنای چهارگوش بزرگی است که گنبدی دارد, و تقریباً در وسط این محوطه قرار گرفته است. این بنا بسیار بلند و با شکوه است».[1]
فریزر پوشش خارجی گنبد مزبور را خراب؛ امّا پوشش درونی آن را کاملاً سالم یافته بود. سنگ گوری در یک سوی در ورودی این آرامگاه قرار داشت که فقط کلمة الله بر روی آن دیده میشد و اندکی دورتر از این بنا سنگ گور دیگری دیده میشد که به عقیده وی, آن را از جای دیگر, به آن مکان منتقل کرده بودند.[2]
راهنمای فریزر در این سفر شخصی به نام «میرزا عبدالجواد» بوده و به گفته او در زیر گنبد دو گور قرار داشته: یکی متعلق به «شاهزاده محروق» و دیگری «بورق اسود» بوده که به اعتقاد فریزر, غلام حضرت عیسی(ع) بوده است. بدیهی است این اظهارات مبنای علمی ندارد؛ اما توضیحات او در مورد بنای مذکور, که به احتمال قریب به یقین هارونیة کنونی میباشد, مفید و قابل تأمل است. فریزر در توس, و ظاهراً در بیرون حصار شهر, بنای کوچکی با گنبد کاشیکاری مشاهده نمود که بنا به قول راهنمایان او آرامگاه فردوسی بوده و «عبید الله امیری» آن را ساخته است.[3]
ستوان «آلکس بارنز» عضو انجمن سلطنتی بریتانیا و مأمور عالی رتبه کمپانی هند شرقی, به منظور مطالعه احوال اقلّیت های قومی, از جمله ترکمانان, در طی سالهای ۳۳-۱۸۳۱ م./ ۱۲-۱۱۱۰ ه.ش./ ۴۹-۱۲۴۷ ه.ق. به ایران سفر کرد؛ اما از دیدار و مطالعه اجمالی برخی ابنیه و آثار تاریخی غافل نماند. او ضمن عزیمت از مشهد به قوچان, از کنار خرابههای توس گذشته و در آن محل, مزارع وسیعی دیده که با آبیاری مشروب میشدهاند؛ اما به دلیل تنگی وقت, گویا فرصت تأمّل و مطالعة توس را نداشته است.[4]
در سال ۱۸۵۸ م./ ۱۲۳۷ه.ش/ ۱۲۷۵ ه.ق جغرافی دان روسی, «خانیکف» از توس- که به نوشته او در قدیم یکی از شهرهای معروف مشرق زمین بوده- دیدن کرده است. حصار توس توجّه خانیکف را جلب کرد. علاوه بر این, از بقایای برج هایی که به احتمال قوی مأمن نگهبانان بوده؛ نیز خرابههای مسجدی که میبایست در گذشته بنای معتبری بوده باشد, نام میبرد. خانیکف در این سفر از محل دفن فردوسی اظهار بیاطلاعی کرده, مینویسد: «بقعه کوچکی که در زمان سفر فریزر محل قبر فردوسی را مشخص میکرد, دیگر وجود ندارد و این شاعر بزرگ در زیر مزرعهای از گندم آرمیده است».[5]
«هوتم شیندلر» در سال ۱۸۷۶ م./ ۱۲۵۴ ه.ش/ ۱۲۹۳ ه.ق برای کشیدن سیم تلگراف بین تهران و مشهد مأمور شد و تا آنجا که مجال مطالعه و دیدار داشت, وضعیت آبادی ها و برخی آثار باستانی بین راه را بررسی و یادداشت کرد. اما گویا فرصت دیدار به او دست نداد؛ چرا که اشارهگذرای او به توس, نادرست و دور از واقع است.[6]
در سال ۱۸۸۰ م./ ۱۲۵۹ ه.ش/ ۱۲۹۸ ه.ق خبرنگار انگلیسی روزنامة «دیلی نیوز» «اودونوان» در راه مرو, ۳ ماه در مشهد توقف کرد و بنا به نوشته «لرد کرزن» مدّتی صرف مطالعة بناهای ویران شده توس نمود. لرد کرزن تنها به نوشته او در ارتباط با آرامگاه فردوسی اشاره کرده و نوشته است:
اودونوان این بناهای ویران را با قبر شاعر ملّی, فردوسی, اشتباه گرفته و حتی نوشته که جنازه او را هم تشخیص داده؛ امّا قبر شاعر بزرگ در زیر بنای کوچکی است که تا ۱۷ سال پیش معلوم بوده و به جای آن, مزرعه گندم روییده است.[7]
مفصلترین شرح بر بقایای شهر تابران و خرابههای توس توسّط «اعتمادالسلطنه» به سال ۱۸۸۳ م./ ۱۲۶۲ ه.ش/ ۱۳۰۱ ه.ق در ضمن سفری که در آن سال, به اتفاق ناصرالدّین شاه به خراسان داشته, نوشته است. او که شخصاً آن محوطه را دیده, ضمن استفاده از نوشتههای فریزر و خانیکوف و…, علاوه بر نقل نوشته آنها, مشاهدات و برداشتهای خود را از توس, اینگونه به رشتة تحریر در آورده است:
«شهر توس که از بلاد معتبرة خراسان و در کتب تواریخ و جغرافی قدیم ذکر آن بسیار شده, اینک جز آثاری از آن باقی نیست و آن این است که بارة دور این شهر در بعضی مواضع به درستی بر پا و در برخی اماکن از سر باره قدری خراب شده و در حال نمودار است که حصن آن حصانتی به کمال داشته است. چه ثخن دیوار باره در پایین ۵ ذرع بوده است. دور شهر که این باره آن را تعیین میکند تقریباً یک فرسخ است و از آنجا که علایم بروج جنوبی نمودار؛ بلکه بعضی از آنها به حال فرومانده, ۱۰۶ برج بر دیوار باره به شماره میآید و در ۹ محل مینماید که اینجا دروازه بوده. از ابنیة قدیم و زمان آبادی شهر توس که باقیمانده, عمارت و بنایی است بقعه مانند, تقریباً در وسط شهر واقع و از پایین مربع متساوی الاضلاع, که از دو طرف ۱۲ ذرع است. ارتفاع دیوار عمارت تا زیر گنبد ۱۸ ذرع, که از سطح زمین تا ۵ ذرع مربّع, و بعد از آن متمن میشود. در ۴ سمت ۴ طاق است که با گچ مقرنس شده و دهنة طاق, تقریباً ۴ ذرع میباشد و بالای این ۴ طاق ۴ طاق گوشوار مانند ساختهاند و در زوایا, به عباره اخری, فی مابین ۴ طاق آخری, ۴ طاق کوچکتر نیز بنا نمودهاند و ۴ راه پله از ۴ گوشة عمارت به ۴ طاق زاویه است و از بالا, راه دور میگردد. گنبد این بقعه دو پوش بوده است و پوش بالایی خراب شده, پوش زیرین تماماً به حالت خود باقی است. مدخل عمارت رو به جنوب و در مقابل مدخل, در پشت طاق و گنبد عمارتی ۳ قسمتی است و سقف اتاق وسطی آن را با گچ مقرنس کردهاند و شباهت به عمارات سر پوشیده معمول این زمان دارد؛ یعنی در سقف مقرنس از طرف دریچه مانند روزنه به خارج گنبد و داخل آن قرار دادهاند. جنبین این عمارت وسطی ۲ اتاق مربع مسقّف است که اتاق طرف مشرق ۶ ذرع و نیم ارتفاع دارد و تقریباً عرض و طول آن ۴ ذرع است. در این اتاق صورت محرابی دیده میشود و اتاق طرف مغرب ۳ ذرع و ۳ ذرع و سقف آن مدوّر و گنبد مانند بوده به ارتفاع ۵ ذرع حالا به کلّی خراب است. پشت این عمارت ۳ قسمتی شکل محرابی است مقرنس با گچ, که از دود سیاه شده و در چند محل از مقرنس, به خط خوشی فی ما بین نسخ و رقاع از گچ در آوردهاند (الدّنیا ساعه) والعجب که در یکی از کلاهخودهای قدیم هم به خطّ طلا, کتیبه شده است (الدنیا ساعه فاجعلها طاعه) معلوم میشود در آن ایام, در تحریض بر ترک دنیا و عبارت و جهاد فی سبیل الله, این عبارت مصطلح و شایع بوده است. خلاصه جز این عبارت, در این عمارت خطّ و کتابتی یافت نمیشود. دور عمارت و گنبد, از خارج نما است و طول بنا من حیث المجموع ۲۵ ذرع و عرض ۱۷ و ایرانی در جلو مدخل است که دهنه آن ۱۰ ذرع میباشد و غیر از این مدخل که اصلی است, از ۳ طاق دیگر هم راه خروج و دخول به بقعه بوده است. در زیر بقعه ۲ سنگ قبر دیده میشود که هر دو مجوّف است و مسلّم که از خارج به این بقعه آوردهاند؛ یعنی قبوری که این سنگ ها برای آنها ساخته و حجّاری شده, بیرون بقعه بوده و سنگ ها نصب نیست. بر روی یکی, علاوه بر «آیه الکرسی» و «صلوات» نوشتهاند (هذه و قد علیا حضرت مکرمه مخدّره مستوره مهوش خانم بنت عالی جاه) و بقیّة عبارت در طرف پایین سنگ بوده و اکنون شکسته است. در سنگ دیگر به علاوه «ناد علی» نوشته شده است (هذا و قد عالی جاه سیادت و نجابت پناه معالی دستگاه المرحوم الفغفور) باقی عبارت در طرف مقابل بوده, که شکسته, و جز لفظ (امیر سیّد) چیزی از آن مفهوم نمیشود. در این عمارت که ظنّ غالب این است که محض بقعه ساخته شده و عمارت آن تمام نشده, کاشی مطلقاً به کار نرفته و همین دلیل است که این بنا ناتمام مانده است نه اینکه تمام شده, و بعد منهدم گشته است. «اشکال طاق های عمارت تماماً مأمونی است. در دور عمارت به فاصله ۱۲ ذرع, آثار قلعة چهار برجی دیده میشود که بنای آن غیر عالی و به ابنیه دهقانی شبیه و از گل و سنگ و آجر بوده است و مطلقاً تناسبی با اصل عمارت ندارد. اغلب اوقات زاغ های بسیار بر دور گنبد پرواز کرده و در هر طرف آن نشسته و حالت آن ها و خرابی اـــین شهر به خاطر میآورد رباعی منسوب به حکیم عمر خیّام را که گوید:
مرغـی دیـدم نشـســته بـر بارة تــوس در پــیش نهـــــاده کلـــّة کیـکاووس
با کله همی گفت که افسوس افسوس کو بانگ جرسها و چه شد نالة کوس
«تمام سطح زمین این شهر, حتی اماکنی که سالهاست در آن زراعت میکنند, مستور در خرده آجر است و بعضی قطعات سنگ و غیره بر روی آنها دیده میشود, که الآن پل آن نهرها میباشد.آثار قلعه ارگی در طرف شمال شهر, نزدیک به باره دیده میشود که قلعة آن تقریباً مربّع متساوی الاضلاع است و ۸۰۰ ذرع دورة آن میباشد و خندق معتبری به عرض ۱۵ ذرع, این قلعه را احاطه نموده است. مدخل قلعه رو به مغرب و در وسط قلعه, بر روی تپة مصنوعی, قلعة هشت برجی مربّع مستطیلی ساخته بودهاند و حالا نصف کمتر از دیوار آن خراب است و این دیوار اگرچه در ظاهر بنظر گلی میآید؛ امّا پاره آجری و سنگ در آن بسیار به کار رفته است. طول این قلعه که در آن ۹ برج است ۸۰ قدم و عرض آن ۵۰ قدم و مدخل آن نیز رو به مغرب است. دور این قلعه از سه طرف احتمال و آثار خندق هست؛ ولی در جلو مدخل, یقیناً حفره و خندقی نبوده است. در نزدیکی مدخل قلعة ارگ, تقریباً در زاویه, جاهی است که دوره آن را با سنگ بالا آوردهاند و عمق آن حالا ۳ ذرع است. فقط دهنه, تقریباً یک ذرع بوده؛ ولی الآن از بالا بیشتر است. از قرار تقریبی اهالی, در ته این چاه, از سه طرف ۳ صفحه بوده. اکنون چیزی ظاهر نیست. قلعة ارگ ۱۲ برج دارد و بعضی از بروج آن را خراب کرده؛ آجر بسیاری از آن بردهاند و مبلغی آجر هم حالا در پای بروج ریخته و موجود است. در جلو ارگ جلو خان وسیعی بوده و در دور آن نیز آثار خندق دیده میشود. در داخله شهر توس ۲ آبادی و مزرعه میباشد که هر دو موسوم به شهر توس است و هر یک تقریباً ۲۵ خانوار آبادی وارد دو مزرعه نیز در پهلوی باره به اسم اسلامیه میباشد؛ یکی طرف مشرق و یکی طرف مغرب و از این دو اسلامیه یکی را اسلامیه سادات گویند. در حوالی شهر توس نیز بعضی مزارع هست به اسم سرباغان و سر آسیا و غیره و قرای این نواحی بعضی جزو میان ولایت است و برخی جزو کوارشک. دروازه شهر توس که از آن به مشهد مقدس میروند رو به جنوب شرقی میباشد. از این دروازه که بیرون میآیند, در ۱۳۰ قدمی است از آجر و آهک ساخته شده و این پل دارای چشمه و طاق است و دهنه هر طاقی ۴ ذرع و نیم, و پایه طاقها ۲ ذرع و یک پارک و ۹ پایه است و فی ما بین هر دو طاق, درگاه و دالان مانندی است که برای نشستن عابرین به کار میآید. عرض این درگاهها یک متر و ارتفاع آنها تقریباً ۲ ذرع هم بالای آن دیواره است. این پل بر روی رودخانة کشفرود بسته شده و سرچشمة رودخانة کشفرود, النگ رادکان است و تا پل خاتون ۷ فرسخی سرخس جریان یافته, در آنجا ملحق به هریرود میشود و در این امتداد, تقریباً ۲ هزار قریه را سیرآب میسازد».[8]
در سال ۱۹۱۷ م./ ۱۲۹۶ ه.ش./ ۱۳۳۶ ه.ق. یک نفر مبلّغ و روحانی آمریکایی به نام «ساموئل زویمر», در صدد بر آمد دربارة توس و امام محمد غزالی کتابی بنویسد؛ او اطّلاعات, راجع به توس و قبر غزالی را از یک روحانی آمریکایی دیگر به نام «دیویت دونالدسن» که در مشهد به توس رفت و از نزدیک, آثار و بقایای معماری را بررسی و مشاهده نمود. او حاصل مطالعاتش را طیّ دو گزارش, برای زویمر فرستاد که در سال ۱۹۲۰ م./ ۱۲۹۹ ه.ش./ ۱۳۳۹ ه.ق. در نیویورک منتشر شد. دونالدسن طیّ آن بررسیها, برج و باروی توس و گورستانها و بقعة هارونیه را مورد بازدید و بررسی قرار داده, و تحقیقاتی راجع به مدفن غزالی به عمل آورده است. بنا به نوشته دونالدسن, در جنوب غربی توس قبرستان بزرگی بوده که اراضی پست آن, به صورت کشتزار در آمده و قسمت مرتفع آن, به صورت قبرستان باقی مانده است. بر سر جادهای که از دروازه جنوب غربی توس میآمده, بنای با عظمتی دیده شده که با وجود ویرانی, برایش جالب بوده است. دونالدسن بنا را شرح داده و اندازة قسمتهای مهم آن را ذکر کرده است. وی در قبرستان سمت جنوب غربی توس سنگ قبر صندوقی شکلی مشاهده کرده و مدّعی شده, اسم غزالی را بر آن مشاهده کرده است.[9]
او در جنوب غربی هارونیه و بعد از قبرستان مذکور, پل کشفرود را هم دیده و تعداد دهانهها و عرض آن ها را اندازه گرفته است.[10] نشانی های ارائه شده از این حکایت دارد که پل کشفرود در محلّ پل بتونی کنونی قرار داشته است. اعتمادالسلطنه و ییت نیز به این پل اشاره کرده اند.[11] «ساموئل م.زویمر» مجموعه اطلاعات و حاصل بررسیهای دونالدسن را در کتابی با عنوان جویندة مسلمانی در طلب خدا آورده است.[12]
بعد از آن هم پژوهشگران و محققان فراوانی خرابهها و آثار برجای مانده در توس کنونی و تابران سابق را دیده و مطالب و مقالاتی نوشتهاند که به دلیل عدم دگرگونی آن آثار تا کنون, از نقل نوشتههای متأخّر خود داری میشود.
۱- ابوالقاسم طاهری, جغرافیای تاریخی خراسان از نظر جهانگردان, شورای مرکزی جشن شاهنشاهی ایران, تهران ۱۳۴۸ , ص ۴۶٫
۲- همان جا.
۴- الکس بارنز, سفرنامه بارنز, ترجمة حسن سلطانی فر, آستان قدس رضوی, مشهد ۱۳۷۳ , ص ۶۴٫
۵- ن.و. خافیکوف, سفرنامة خانیکوف, ترجمة اقدس یغمایی و ابوالقاسم بیگناه, آستان قدس رضوی, مشهد ۱۳۷۵ ، ص ۱۲۱ و ۱۲۲٫
۶- هوتوم شیندلر, «سفرنامة خراسان», سه سفرنامه, به اهتمام قدرت الله روشنی زعفرانلو, توس. ۱۳۵۶ ، ص ۲۰۳٫
۷- ج. ن کرزن, ایران و قضیة ایران, ترجمة غلامعلی وحید مازندرانی, انتشارات علمی و فرهنگی, تهران ۱۳۷ , ج ۱, ص ۲۴۲٫
۸- محمدحسن خان صنیعالدّوله (اعتمادالسلطنه), مطلع الشمس, به کوشش تیمور برهان لیمو دهی, انتشارات پیشگام, تهران ۱۳۶۲, ج ۲, ۱۸۴ تا ۱۹۱٫
۱۰- ر.ک مطلع الشّمس و سفرنامة خراسان و سیستان.
۱۱- عیسی صدیق, همان کتاب, ص ۸٫
۱۲- رجبعلی لبّاف خانیکی, گزارش کاوش آرامگاه غزالی , منتشر نشده, موجود در میراث فرهنگی خراسان.