• تاریخچه توس
         اطلاعات حاصل از بررسی ها، گمانه زنی ها و کاوش های باستان‌شناسی، تحقیقات کتابخانه ای و مشاهدات پیمایشی و جمع بندی آن اطلاعات، امکان اظهار نظر در مورد مشخصات جغرافیایی، تاریخی و وضع موجود توس را فراهم ساخته است:
         با عنایت به حاصل آن پژوهش ها ناحیه طوس کهن که تقریبا بر قلمرو شهرستان های مشهد و چناران کنونی تطبیق می کند، سرزمینی بوده است در میانه دو رشته کوه هزار مسجد در شمال و بینالود درجنوب. اگرچه یعقوبی در قرن سوم هجری قلمرو توس را وسیع‌تر دانسته و حد شمالی آن را «بحر دیلم»  یا دریای خزر ذکر کرده، اما غالب اوقات محدوده توس بر دشت مشهد کنونی منطبق بوده است. کوه هایی که طوس را در برگرفته اند همواره منشا خیر و برکت و نعمت بوده اند. دره های پرآب کوه های هزار مسجد و بینالود امکان اسکان و معیشت جمعیت های زیادی را در روستاها فراهم آورده و رودخانه کشف رود که از به هم پیوستن نهرهای نشات گرفته از آن دره ها شکل گرفته و در دشت طوس جاری شده، موجب شکل‌گیری کهن ترین زیستگاه ها و کانون های اجتماعی و مدنی گردیده است. آن زیستگاه ها و کانون ها هم اکنون در هیات تپه ها و محوطه های بسیار وسیع، با قدمت زیاد و لایه های تمدنی متنوع در نقاط مختلف دشت موجودند. یکی از آن محوطه ها بین دو روستای توپ درخت و دوین در شمال غرب مشهد و کناره کشف رود قرار دارد و مشتمل بر چند تپه است. وسعت و غنای فرهنگی آن حکایت از وجود زیستگاهی بزرگ و دیرپا با مردمی برخوردار از فرهنگ و تمدن پیشرفته دارد تا آنجا که شاید بتوان آن را بر شهر توس که فردوسی از آن در شاهنامه نام برده منطبق دانست.
         در متون اسلامی ناحیه یا منطقه طوس مشتمل بر چهار آبادی یا شهر به نامهای نوغان، تابران، تروغبذ و رادکان بوده که گویا دو شهر نوغان و تابران برتر و بزرگ‌تر بوده تا قرن پنجم هجری به نوغان توس هم اطلاق می شده و پس از آن تابران را توس می گفته اند و این امر شاید به دلیل اهمیت و رونق آن شهرها بوده که در دوره های مختلف برای منطقه مرکزیت داشته و آن را نمایندگی می کرده اند. تا آنجا که منابع مکتوب امکان اظهارنظر می دهند می توان گفت که حداقل از اواخر دوره ساسانی تا اواخر قرن چهارم هجری ناحیه طوس از توابع ابر شهر یا نیشابور بوده است. اما هیچ گاه هیچ یک از شهرهای چهارگانه توس نتوانسته است از حیث بزرگی و شکوه با شهر نیشابور که بزرگ ترین شهر خراسان غربی بوده رقابت کند و همواره طوس در تاریخ شهری درجه دو یا سه محسوب می شده است. نوغان رونق و اعتبار خود را مدیون قدوم حضرت امام رضا(ع) در اوایل قرن سوم هجری است که این واقعه مهم در ابتدا توجه شیعیان و شیفتگان آن حضرت را به خود معطوف داشته و از قبل همین امر بعدها به قطب اقتصادی نیز تبدیل شده است.
         در طی قرن های چهارم تا ششم هجری هم به نظر می رسد که بزرگان و مشاهیری چون دقیقی، فردوسی و غزالی باعث معروفیت تابران در میان شهرهای خراسان شده اند. زیرا اگر جایگاه دینی، فرهنگی و علمی آن بزرگان را در توس نادیده بگیریم نوغان و تابران شهرک هایی بوده اند به فاصله یکی دو منزلی از جاده ابریشم که تولیدات اقتصادی آنها صرفا گذران زندگی اهالی را کفایت می کرده است و شاید اگر حضور امام رضا(ع) در نوغان و دقیقی و فردوسی و غزالی در تابران نبود از آن شهـرها هم مانند رادکان و تروغبـذ فقط نامـی در تاریخ می ماند و شهره نمی شدند. اما تابران که پس از قرن پنجم هجری تاکنون طوس نامیده شده، براساس یافته های باستان شناسی درگمانه زنی ها وکاوش های علمی از اواخر سده دوم هجری در نزدیکی بنای هارونیه کنونی بنیان گرفته و به مرور بر وسعت آن افزوده شده است. از نظر فرهنگی و هنری گویا دوران طلایی تابران سده های پنجم و ششم هجری بوده زیرا یافته های باستان شناسی متعلق به آن دوران از اصالت، صلابت و زیبایی خاصی برخوردارند. اما به لحاظ وسعت و گسترش پهنه شهر، توس بیشترین وسعت را درسده های هشتم هجری داشته است در این دوران طوس به منزله مرکز سیاسی و فرماندهی ایلخانان در خراسان بوده و ضرابخانه داشته است.
         معماری از نظر کمی رونق داشته اما ازکیفیت کافی برخوردار نبوده است. اکثرسازه های معماری با استفاده از مصالح ساختمانی بناهای ویران شده شکل گرفته و در پیکره بناها آجرهای سالم و شکسته از دوره های مختلف به کار رفته است. در این دوره در مرکز شهر فضاهای معماری وسیع و بزرگ احتمالا با کاربری مذهبی و عمومی ساخته شده که بناها کنونی هارونیه تنها بنای برجای مانده از آن دوران و نمونه ای از ابنیه مذهبی آن زمان به شمار می آید.
         در طوس همواره به جنبه های ایمنی شهر توجه کافی مبذول گردیده است. عرصه شهر در حصاری بلند و عریض محصور بوده اما گویا حاکمان شهر چندان اطمینان خاطری از ناحیه اهالی نداشته و یا محبوب مردم نبوده اند زیرا برخلاف اکثر قریب به اتفاق شهرهای اسلامی، کهن دژ توس در میانه شهر قرار نداشته بلکه در حاشیه شمال غربی شهر واقع بوده و چندان ارتباطی با منطقه مسکونی اهالی نداشته است . ورودی کهن دژ از طریق معبری تقریبا خصوصی به دروازه و پلی در غرب توس منتهی شده و به خارج از شهر راه داشته و دو حصار تودرتو و یک خندق عریض و عمیق کهن دژ و ارگ را از شهر جدا می کرده و ارتباط اهالی با ساکنین کهن دژ را غیر ممکن کرده است. البته در گذشته های دور گویا رابطه ارباب و رعیت این گونه نبوده زیرا در نتیجه گمانه زنی معلوم شده است که کهن دژ در قرن چهارم هجری بر روی یک سازه معماری شکل گرفته که درآن زمان احتمالا کهن دژ و ارگ در میانه شهر قرار داشته است. کهن دژ طوس خود واحدی مستقل و مشتمل بر فضاها و امکانات مختلف بوده است. در کاوش‌های باستان شناسی تاکنون آثاری از ارگ، مسجد، حمام، زندان و دروازه ورودی راه های سنگ فرش و آجر فرش ظاهر گردیده و معلوم شده است که ارگ طوس حداقل در سه دوره منهدم و بازسازی شده و هر بار عمارات جدید بر فراز خرابه های پیشین بنیان گرفته زیرا سه معبر که در کنار هم با شیب های متفاوت و پلکانی ساخته شده این امر را مدلل می سازد. به دنبال گمانه زنی ها و کاوش های باستان شناسی کارگاه های صنعتی، مکان های مذهبی، معابر و خانه های مسکونی در نقاط مختلف شناسایی گردیده و تا حدودی لبه منطقه مسکونی طوس مشخص شده است. طوس تا اواخر دوران تیموری مسکون بوده و با وجودحمله و هجوم ها و پس از ویرانی و قتل عامی که توسط میران شاه پسر تیمور صورت گرفته، آخرین بار در اوایل قرن دهم هجری و توسط شیبک خان ازبک مختصر آبادانی به خود دید و «یادگار خانی» نامیده شد ولی با قتل او در سال ۹۱۶ هـ ق توسط شاه اسماعیل صفوی در مرو و محرومیت از آب چشمه گیلاس، توس متروک و ویران شده و اهالی به شهر مشهد کوچ کرده اند و نوغان دوباره با نام مشهد رونق گرفته و همچنان رو به گسترش است.
         در عرصه تابران کهن و طوس امروز اینک سه روستا به نام های طوس علیا، طوس سفلی و اسلامیه شکل گرفته و اهالی به سبک و سیاق حاشیه شهر در آن روستاها زندگی می کنند. کار اهالی، به طور عمده صنعت و خدمات است اما برخی فعالیت های کشاورزی نیز در بین آنها مشاهده می شود. دامداری و کار آزاد است. طوس هنوز هم شهرت و اهمیت خود را مدیون نام و آوازه فردوسی بزرگ است. آرامگاه فردوسی در طوس بزرگ‌ترین جاذبه فرهنگی خراسان است و آن جاذبه بزرگ هر ساله صدها هزار شیفته فرهنگ و ادب ایرانی را به آن سامان می کشاند. مسلما فردوسی و آرامگاه او نقطه عطف توس است و هر طرحی در توس باید حول حضور و وجود او و آرامگاه او تحقق یابد. خوشبختانه مطالعات، گمانه زنی ها و کاوش های باستان شناسی اینک امکان شناخت توس و زمینـه های توسعـه و عمران توس را در هیاتی فرهنگی-تاریخی فراهم آورد است.

    بررسی و شناسایی راه های تاریخی منطقه طوس

    جایگاه طوس و راه های آن در ارتباطات تاریخی خراسان و منطقه

         طوس در قدیم از مناطق نیشابور بود و تا حدود دوره ایلخانیان این وابستگی ادامه داشت. اما در دوره تیموری و به ویژه از دوره صفوی به بعد، این منطقه با هویت جدید شهر مشهد مرکزیت یافت. این ناحیه در میان مسیر تجاری معروف به جاده ابریشم که در آن روزگار به شاهراه خراسان یا جاده بزرگ شرق موسوم بود قرار داشت. شاهراه خراسان در دوران قدیم به تمام مسیر بغداد تا خراسان بزرگ اطلاق می‏شد. اولین منزل بزرگ و پایانه مهم راه پس از ری و کومش، در محدوده خراسان  به سمت ماوراء‏النهر، نیشابور بود و پس از آن طوس، سرخس و مرو. فاصله ری تا بغداد یکصد و شصت و پنج فرسنگ بود. فاصله بغداد تا نیشابور را نیز بر همین مبنا حدود سیصد و پنج فرسنگ و راه نیشابور به مرو را هفتاد فرسنگ دانسته‌‏اند.
         طوس در مسیر جاده ابریشم منطقه ای بود که در میان دو منزل اصلی نیشابور و مرو قرار داشت؛ ولی بر خلاف سرخس، در محلی واقع شده بود که کاملاً برسر شریان اصلی راه نبود و برخی مسافران و قافله ها بدون عبور از شهرهای اصلی طوس، از منطقه می گذشتند. در بین شهرهای طوس قدیم نوغان از همه به این شاهراه نزدیکتر بود. برای رسیدن به تابران- از طریق شریان اصلی راه- علاوه بر راهی که از مسیر نوغان می گذشت، چند مسیر کوهستانی نزدیکتر هم بود که البته راه های تابستانی بوده و قابل استفاده عام در تمام فصلها نبود. از طرف دیگر این منطقه بر سر راه دسترسی به حدود نسا و ابیورد در دشت خاوران واقع بود. نیز از حدود دوره ایلخانی به بعد که منطقه کارده و قلعه های ماد و آل مورد توجه بود و به ویژه در دوره نادر که کلات اهمیت زیادی یافت، راه دستـرسی به کلات هم مهم شد و تکاپویی تازه در راه های طوس ایجاد کرد. مسیری که توس را به منطقه شمال ایران و حدود گرگان و تبرستان می رساند، به علت فرارهای مکرر سرکشان از حکومت های منطقه مورد توجه بود. راه‌های کوهپایه های با صفای هزار مسجد و بینالود هم اگر بر سر راه مسیرهای پر رونق قرار نداشت، خود به علت توجه مردم به آن مناطق برای سفرهای تفریحی صاحب رونق نسبی و تأسیسات میان راهی قابل توجهی می شد.
         تحولات تاریخی در خراسان بر موقعیت طوس و راه های آن موثر بوده وفراز وفرود شهرهای طوس در دوره های مختلف، که باعث می شد در هر دوره شهری از شهرهای آن، مرکز اصلی منطقه باشد، در چگونگی راه های این منطقه نقش اساسی داشته است. در سده های اولیه اسلامی که نوغان و تابران هر کدام در مقاطعی مرکز طوس بودند، شکوفایی جاده ابریشم و ارتباطات از یک طرف، درگیری های نظامی از طرف دیگر و رونق سفرهای عارفان وسالکان، به ویژه در دوره ابوسعید ابوالخیر باعث شد تقریبا تمامی راه های توس پر رونق باشد. راه تابستانی نیشابور و راه کوهستانی مهنه و خاوران در زیر قدم های ابوسعید و مریدان وی، راه طوس به گرگان در رفت و آمدهای مکرر پناهجویان به سلسله های گرگان و تبرستان، و راه طوس به سرخس نیز در عبور قافله های تجاری پررونق بود. اتفاق مهم دیگری که اثری ماندگار بر راه میان توس به نیشابور گذاشت؛ عبور حضرت امام رضا(ع) از آن در ابتدای سده سوم هجری و اقامت، شهادت و دفن ایشان در طوس است.
         در دوره ایلخانی که توس مدتی مرکز خراسان محسوب می شد، تمام راه های منطقه پررونق بود؛ ودردوره تیموری که هم زمان اضمحلال تابران و رونق مشهد روی داد، تمام توجهات به مشهد معطوف شد وبه ویژه راه میان مشهد و هرات که پایتخت تیموریان محسوب می شد، رونقی تازه یافت. در دوره صفوی مشهد و بالطبع طوس از دو جهت اهمیت یافت. یکی به عنوان تنها مدفن امام شیعیان در ایران و حوزه اقتدار صفویان و به عبارت دیگر به عنوان قلب مذهبی ایران در شرایطی که برای اولین بار مذهب تشیع طریقه رسمی در این کشور شد. دیگری به عنوان مرکز خراسان به جای مرو که در معرض تهاجم دایمی ازبک‌ها بود و هرات که هم از حمله ترکمانان در امان نبود و هم موقعیت لرزانی در منطقه داشت. در نتیجه تحولی در راه‌های منطقه حاصل شد، به طوری که به جای نیشابور سده های گذشته به منزله یک پایانه اصلی در راه های منطقه درآمد. مشهد این نقش را دوره قاجار هم حفظ کرد و پس از این که هرات و مرو هم به کلی از ایران جدا شدند، مشهد به عنوان آخرین شهر اصلی شمال شرقی کشور منزل نهایی این منطقه محسوب می شد.سفرهای متعدد شاهان، رجال بزرگ و عامه مردم به توس و زیارت امام رضا(ع) باعث رونق راه های این منطقه بود.

     

    راه های تاریخی توس:

    1- راه های توس به نیشابور:
    چون بیشترین ارتباط طوس با نیشابور بوده، راه های متعددی از توس به این شهر می رسیده است. این مسیرها عبارت است از:
    مسیر سنگ بست: این مسیر در واقع بخشی از راه ابریشم بود. این راه از طوس به سنگ بست، منـزل مهمی که انشعاب راه نیشابور به طوس، هرات، قهستان و سرخس از آن جا صورت می گرفت، می رسید و سپس از این جا وارد مسیر اصلی شاهراه شرق شده، به نیشابورمی رفت. بعد از سنگ بست، دیز باد یا قصر الریح و بغیس یا بغیش دو منزل مهم بوده تا به نیشابور برسد. مجموع فاصله نوغان توس و نیشابور به حدود ۲۰ فرسنگ می‏‌رسید.[iii] برخی قدمگاه کنونی را بر بغیس مطابق دانسته‌‏اند.[iv] نام دیگر مثقب را بردع نیز ذکر کرده‌‏اند و برخی آن را با تروغبذ یا طرقبه کنونی مطابق دانسته‏‌اند[v] که با توجه به توصیف جغرافی نگاران بعدی از راه توس و نیشابور، پذیرفتن این امر دشوار است.

    مسیر عارفی و ده سرخ (الحمرا): این مسیر از راه‌های باستانی ناحیه و بنا بر آخرین تحقیقات تاریخی و باستان شناسی مورد استفاده حضرت امام رضا(ع) در سفر به خراسان بوده که در آن آثار و پدیده های باستانی قابل توجهی قرار دارد[vi]. به دلیل فراموشی این راه در دوران معاصر توجه محققان به بررسی آن معطوف نشده است. این راه پس از خارج شدن از نوغان طوس از طریق محلی به نام  کلاته فاضل ادامه می یابد. در این منطقه راهی در دل صخره ها تراشیده شده که خود یکی از شاه کارهای راه سازی محسوب می شود. البته قدمت این اثر دقیقا روشن نیست؛ ولی می توان با قراین و شواهد آن را به دوره اولیه اسلامی نسبت داد. پس از آن، این راه از طریـق روستاهای عارفـی، بزوشک و رباط علاقه بند به ده سرخ  می رسیده است.[vii] ده سرخ منزلی بسیار کهن با سابقه قبل اسلام است که در متون اولیه اسلامی نیز از آن با نام الحمرا یاد شده و در روایات سفر امام رضا(ع) نیز نام آن آمده است. کاروانسرای علاقه بند در این مسیر نشان از رونق فراوان این راه در سده های گذشته دارد. بناهای قابل توجه این مسیر در محدوده توس در بخش آثار تاریخی شرح داده شده است.

    مسیرهای منتهی به شمال نیشابور: مسیر مألوف و اصلی نیشابور به طوس، که آن را  بین ۲ تا ۳ منزل گفته‏ اند، یک راه میان‏بر نیز  داشته است که راه حداقل به نیم، یعنی یک منزل تقلیل می‏داده است. این راه «از گردن ه‏ای که نیشابور در کمر آنست» در کوه ‏های بینالود بالا رفته و به توس می‏رسیده است. این مسیر گرچه صعب‏ العبور بوده، اما به علت عبور از کوهپایه‏ های سبز و خرم و کوتاهی راه مورد استفاده بوده و نویسنده اسرارالتوحید نیز با قراینی، عبور شیخ ابوسعیدابوالخیر را از آن گزارش کرده است. هم اکنون این مسیر از طریق درود نیشابور به زشک، کنگ و طرقبه مشهد مورد استفاده تفریحی است. راه اصلی طوس و نیشابور در مسیر شاهراه خراسان به سرخس قرار داشت، ولی راه میان‏بری که کوه‏‌های بینالود را به جهت طوس قطع می‏ کرد به سبب نزدیکی و هوای مطبوع تابستانی مورد توجه بود. کرزن در اواخر سده نوزدهم ذکر می‏کند که این راه، به رغم خرابی و صعب‏العبوری بسیار، بخصوص در فصل تابستان مورد علاقه مسافران غیر چاپاری و حتی کاروان‏ ها- غیر از کاروان‏ های شتر- بوده است. این مسیر از نیشابور به درود و جاغرک (جاغرق) و سپس مشهد می‏رفت و فاصله هر کدام از نقاط با هم ۶ فرسنگ بود. اما در سفرهای تجاری، زیارتی و لشکرکشی‏ها ترجیح داده می‏شد از راه اصلی کاروانی عبور شود، چنان که ابومنصور عبدالرزاق توسی در مصاف با الپتکین، در حدود ۳۵۰ ه.ق، از همین مسیر قصد تابران و نوغان کرد.
     
    2- راه طوس به سرخس:
         این مسیردر واقع راهی بود که از طوس منشعب می شد تا این منطقه را به شاهراه خراسان متصل کند و تا سنگ بست، با راهی که پیشتر به نیشابور گفته شد، مشترک بود؛ ولی از سنگ بست بر خلاف مسیر نیشابور راه خود راه در مسیر اصلی راه ابریشم، بسوی سرخس دنبال می کرد.
         رباط چاهه، رباط ماهی، مزدوران و رباط شرف مهم ترین منازل میان این مسیر بود. رباط چاهه در فاصله یک منزلی سنگ‏بست بوده و به قولی با وجه صله شاهنامه فردوسی- که دخترش از پذیرفتن آن وجه امتناع کرده بود- به وسیله امام فقیه ابواسحق کرامی نیشابوری، پیشوای فرقه کرامیان بنا شده بود. رباط ماهی که بر کنار کشف‏رود قرار داشت، یکی از رباط‏‌های مهم و زیبای مسیر بوده که با توجه به شباهت بازمانده بنا با رباط شرف، باید به دوران سلجوقی مربوط باشد. فاصله آثار این دو رباط به مشهد، در جاده کنونی به ترتیب ۴۵ و ۶۵ کیلومتر است. مزدوران نیز رباطی داشته است که از آن با نام رباط توران و مزدوران نام برده شده است. این رباط گویا در ابتدا کتلی گلی بیش نبوده دو در عصر رونق راه به رباطی مبدل شده است. آثار چنین بنایی بر کناره راه کنونی در گردنه مزدوران، در ۸۷ کیلومتری جاده مشهد به سرخس هویداست.
         فاصله مزدوران تا سرخس حدود ۱۳ فرسنگ بود که در میانه راه، رباط معروف آبگینه (رباط شرف) قرار داشت. این رباط که شاهکار معماری و یک گالری هنری بسیار نفیس سلجوقی محسوب می‏شود، در فاصله ۱۱۵ کیلومتری جاده کنونی مشهد به سرخس و در جنوب روستای شورلق قرار گرفته، برای اطراق دسته‌جات مسلح محافظ کاروان‏ های تجاری و سلطنتی نیز استفاده می شده است. از سرخس تا مرو ۵ یا ۶ منزل بود که محل معروف دندانقان نیز یکی از همین منازل بود. مرو مهم‏ترین شهر خراسان محسوب می ‏شد که از آنجا راه‏ هایی به بلخ، خوارزم، سمرقند و بخارا می‏رفت و پایانه اصلی و مرکز انشعاب راه‏های خراسان بزرگ محسوب می‏ گشت.

    ۳- راه طوس به شمال خراسان و دشت خاوران:
         هزار مسجد دیار کهن خاوران را از طوس جدا کرده است. اما راه های کوهستانی این دو دیار را به هم متصل می کرده است. یکی از راه هایی که دشت طوس را به شمال کوه های هزار مسجد پیوند می داد از هیچ شهری در ناحیه توس عبور نمی کرد؛ اما از بخش غربی دشت عبور می گذشت. این راه در واقع راه اتصال نیشابور به نسا بود که از طوس رد می شد. راه نیشابور به نسا ۶ منزل ذکر شده است. بنا به گزارش لردکرزن این مسیر از طریق شمال نیشابور و معدن فیزوزه به خبوشان و سپس نسا و می‏پیوست و از آنجا به بعد از ۸ منزل به خوارزم می ‏رسید.این راه لاجرم ازطوس می گذشت و بخش غربی دشت را قطع می کرد. راهی که از نیشابور به سمت شمال می‏رفت این شهر را به استوا (محدوده قوچان فعلی) و ولایت نسا مرتبط می‏ ساخت. خبوشان یا استوا در جلگه باتلاقی رود اترک قرار داشت و خرمی و حاصل خیزی ستودنی داشت. ولایت نسا که در حدود درگز فعلی قرار می‏ گیرد مجاور ابیورد و شهری که هم‏کفو سرخس، در اندازه بود.
         علاوه بر راه معروف سرخس به مرو که مسافران را از طوس و نیشابور به دشت خاوران هدایت می‏کرد، راه دیگری هم بود که در واقع راه نزدیکتر بود، ولی کوهستانی و صعب العبور نیز بود.این راه که ازحدود پاژ عبور می کرد، پس از ورود به دره کارده و عبور از خط‏الرأس رشته کوه هزار مسجد، در دره‏ای به نام خور سرازیر شده، پس از عبور از روستای مرزی چهچهه (قهقهه) وارد دشت خاوران می‏شده است. راه کنونی مشهد به کلات در نیمه اول تقریباً از همین حدود می‏گذرد. این راه از عهد غزنویان و روزگار ابوسعیدابوالخیر، که میان طوس، نیشابور و مهنه در تردد بوده، شناخته شده محسوب می‏ شد. در میانه یک شاخه از همین راه، شاخه نوغان-تبادکان و آبگرم به دره خور وارد می‏شده است. در آبگرم رباطی به همین نام قرار دارد که احتمال می‏رود کاروانسرای غزنوی باشد.

     
    4- راه طوس به گرگان و تبرستان:
         برای رسیدن از طوس به گرگان به تبرستان، راه از بخش غربی دشت به خبوشان می رسید و در حدود بجنـورد فعلـی به سوی حدود جاجرم در سمت شرق خود متمایل شده، به شاخه فرعی جاده ابریشم متصل می شد. این شاخه فرعی مسیری بود که منطقه نیشابور و بیهق را از طریق حدود جاجرم و ارغیان، با عبور از دره ها و جنگل گلستان به شرق دشت گرگان و حدود گنبد کاووس فعلی می رساند. فاصله نیشابور تا گرگان با  هم را ۱۰ منزل ذکر کرده‏اند و اسفراین را نقطه میانی این راه دانسته‏‌اند. از گرگان تا اسفراین منازل دینارزاری، امروتلو، اجغ و سیبداست (سند اسب) قرار داشته است. در منطقه اسفراین و ارغیان جاجرم و جوین، این مسیر به راه قومس-نیشابور متصل شده، موازی مسیر اصلی به نیشابور می‏رسید، از گرگان راهی نیز در طی دو مرحله به بسطام می‏رفته است.
     
    5- مسیر هجرت حضرت امام رضا(ع)
    مطابق با گفته های آقای مهندس لباف خانیکی مسیر امام رضا(ع) از نیشابور به سناباد (فوغان) از طریق نیشابور، قدمگاه، باغشن، فخرداود، ده سرخ، عارفی و سپس طرق و در نهایت سناباد (نوغان) که همان مشهد کنونی بوده است. در ادامه راه از نوغان به طرق واز آن جا سنگ بست، رباط ماهی (چاهه)، دستجرد از صدور اسلام تا سده دهم و یازدهم هجری مسکونی بوده و اوج رونق آن قرون اول تا دوران سلجوقی است. این محل اکنون به عنوان تپه دستگردان در جنوب شرقی شهر مشهد جای دارد. عزیزاله عطاری مؤلف کتاب اخبار و آثار حضرت امام رضا علیه السلام می گوید:
         حضرت رضا(ع) در سر راه خود به یکی از کویرها رسید و ممکن است این کویر موردنظر همین «کویر لوت» باشد، زیرا حضرت رضا سلام الله علیه پس از این که از رامهرمز گذشتند از ظریق اسطخر عازم یزد و از کویر عازم نیشابور گردیدند. در این کویر قراء وقصبات وآبادی بسیار کم است، و افرادی معدود راه های ارتباطی این کویر را می شناسند.
         پس از آن امام وارد نیشابور شدند، در محله «فور» که اکنون در نزد مردم معروف است در خانه ای که آن را «پسندیده» می گفتند فرود آمد. این منزل را از آن جهت پسندیده می گفتند که حضرف رضا(ع) آن را پسندید و در آن منزل کرد. امام رضا(ع) مدتی در نیشابور اقامت نمودند، و سپس مأمون آن حضورت را به مرو فرا خواندند و در مسیر مرو از ده سرخ، رباط سعد، سناباذ، سرخس ودرنهایت به مرو رسیدند.

     
    6- راه های سده های نخستین پس از صدور اسلام تا دوران صفویه:
         اسناد و مدارک این دوران تاریخی عبارتند از اطلس تاریخی ایران و کتاب صورة الارض ابن حوقل است. دراطلس تاریخی، نقشه های دوران های طاهریان، صفاریان، سامانیان، آل بویه، غزنویان، سلجوقیان، خوارزمشاهیان، تیموریان ارائه شده ودرتمامی آن راه ها، راه از نیشابور، به جلگه کشف رود به صورت راه مستقیم نیشابور- توس که باید از کوه های بینالود گذر کنند ترسیم شده است. (نقشه های شماره ۱۰-۱ به استثنای نقشه شماره ۸).
    ابن حوقل نیز درکتاب صورة الارض به توسط دکتر جعفر شعار ترجمه شده ونثرآن به نثر امروزی نزدیک است. در فصل ذکر مسافت های خراسان (ص ۷-۱۸۶) نقل کرده است که: ” … از نیشابور تا سرخس شش منزل است... از نیشابور به توس سه منزل به ستور و گاهی مردم پیاده ازنیشابور حرکت می کنند و از گردنه ای که نیشابور درکمر آن است بالارفته به توس می رسند و این یک منزل است …”.
         با توجه به این که راه نیشابور به توس از مسیر هجرت امام رضا (ع) به طور معمول از هشت منزل عبور می کرده به احتمال قریب به تعیین راه ذکر شده در صورة الارض راهی است که بر نقشه های یادشده منطبق است. همچنین وجود طرقبه، رباط ویرانی و مسیر تاریخی نشان می دهد که سفرهای پیش از صفویه به دلیل استفاده محدود از ارابه و وسایل نقلیه چرخ دار و کوتاهی راه از شاندیز عبور می کرده است.

     
    7- راه های دوران صفویه تا قاجاریه
         بر اساس مطالعه مقالات و کتب و متون ادبی سفرنامه ها و بررسی نقشه راه ها (اطلس تاریخی ایران، نقشه شماره (۱۱) و ردیابی جاپاهای باستانی و پیداکردن کاروانسراهای شاه عباسی برروی نقشه مشخص شده که راه این دوران تقریبا” با راه امام رضا(ع) یکسان بوده است و طی طریق از نیشابور صورت پذیرفته و به قدمگاه باغشن فخر دارد. طرق و در نهایت ستاباد ختم می شده است. تا زمان صفویه چنانچه متون نشان می دهد مسیر تاریخی از نیشابور به طرف توس بوده و راه مستقیم آن از طرقبه و شاندیز رد می شده.
     
    8- بررسی راه های دوران قاجاریه
         در روزنامه سفر خراسان تألیف میرزا قهرمان امین لشکر که به همراهی ناصرالدین انجام پذیرفته است مسیر راه خراسان از سوهان به مشهد ذکر شده است. نویسنده نقل کرده است: “… وبه تاریخ روز جمعه ششم شهر شوال المکرم ۱۳۰۰ (برابر ۱۲۵۷ هـ. ش). امروز از علی آباد به منزل سوهان [که] تا جزو خاک رادکان است باید رفت … به قدر چهار فرسخ [۲۴ کیلومتر] متجاوز آمدیم راه ها گرم وبد بود یعنی آب واشجاری نبود. همه راه ها خار و خاشاک بود... در میان اشجار وچمنی که مابین دو آبادی (ماچ آلان) بود پیاده شدند و… از آن جا تا منزل (رادکان) یک فرسخ راه است. راهش خوب است ولی باد شدیدی می آمد. هوا گرم بود اردو را متصل به آبادی سوهان زده بودند. قدری باغات داشت که اکثر درخت توت ابریشم کاشته اند... مسافت این منزل ۶ فرسخ متجاوز است. جزء رادکان است.
    بعضی از دهاتی که در عرض راه دیده و اسامی آنها را پرسیدیم از این قرار است:
    دیزاوند: جزء قوچان. گفتند ملک شجاع الدوله [است و] ۳۰ خانوار سکنه دارند. کلاته میرزا محمدعلی مستوفی: ۲۰ خانوار دارد. جعفر آباد خالصه: یکصد خانوار (جعفرآباد). داودلو خالصه: ۵۰ خانوار دارد. (-). دولت آباد خالصه: یکصد خانوار (-). ماچالان: جزو رادکان: ۴۰ خانوار. یک فرسخی سوهان است (موچنان). سنگ: ملک آستانه: ۴۰ خانوار ونزدیک سوهان (-). این منزل که موسم به سوهان است بسیار مخروبه و مردم خوبی ندارد و گفتند ملک کاظم خان نام است…. در مسیر راه از رادکان به مشهد نویسنده نقل کرده است:
         ” … به تاریخ روز شنبه هفتم شهر شوال المکرم۱۳۰۰٫ امروز از سوهان به منزل رادکان انشاء الله باید رفت … [ناصر الدین شاه] از گرمی هوا و باد شدید و خاک و غبار این دو منزل که خاطر مبارک را منزجر کرده بود فرمایش فرمودند… مساحت این منزل دو فرسخ است راه هم صاف وخوب بود. ولی خشک و بی آب بود... جمعیت رادکان قریب هفتصد خانواده است. قلعه آنجا بروج و خندق و غیره داشته. حالا قدری خراب شده است. آبادی جدیدی علاوه شد، یعنی خانه های رعیتی اضافه شده. دکاکین از دو قبیل یعنی از مأکولات و حدادی و غیره بقدر چهل باب دارد. از دروازه طرف مغرب وارد شدیم و از دروازة مقابل بیرون آمدیم... خلاصه از میان قصبه رادکان عبور کرده، تماشا کردیم. مسجد و چند حمام دارد و یک مکانی هم برای ورود میهمان و غربا ساخته اند. در پیش روی آن یعنی بالای در آن سنگی نصب است و شرحی نوشته اند. من ان خط سنگ را نرفتم ملاحظه کنم. بقاعده اسم آن شخص بانی و تاریخ آن را نوشته بودند. خانه های آن قصبه همه از گل وخشت بود. باغات خیلی خوب و زیاد دارد که از هر میوه دارند. زراعت ابریشم و تنباکو هم دارند. بعد از رادکان منزل بعدی چشمه گیلاس بود که شش ساعت و ربع طول می کشید و مسافت آن ۶ فرسخ بوده است: امین لشکر در ادامه می نویسد:
         “به تاریخ یکشنبه هشتم شهر شوال المکرم. منزل امروز” چشمه گیلاس” است. از رادکان تا چشمه گیلاس شش ساعت و یک ربع راه است که شش فرسخ می گویند. راه همواریست و این جلگه دهات آباد زیاد دارد”.
    کاروان شاهی: در مسیر از برج رادکان دیدن کرده اند. بنا به گفته میرزا قهرمان این لشکر پایه های این برج توسط ساکنان آن منطقه و افراد ایل تخریب شده بود که آن هم به دلیل مالیات سنگینی است که از افراد آن منطقه اخذ می شده است. طبق نگارش او، اطراف میل رادکان چمن کاری بود. در اینجا نویسنده نقل کرده است: و از آبادی رادکان وجمعیت آن جا و بعضی فرمایشات متعلق به این حدود مذاکره شد، واز یک میدانی [در] رادکان یک بنایی از آجر درکمال استحکام، مثل یک برج بلندی از قدیم ساخته شده بود. مثل برجی است که در شهر ری ساخته بود. که معروف به قبر طغرل است. این بنا هم گویا از مقابر یکی از پادشاهان سلاجقه است. در رکاب مبارک برای تماشای آن بنا رفتیم. بنای دیدنی است. در کتیبه آن قدری از کاشی‌کاری ها باقی بود و زلزله شکستی به آن بنا وارد آورده، وپای آن را هم دستی خراب کرده اند و آجرهای آن را برده اند. اعلیحضرت همایونی روحنافداه (ناصرالدین شاه) به محمدکاظم خان حاکم آنجا قدغن بلیغی فرمودند که دیگر نگذارند کسی خرابی بکند و محمدکاظم خان برادر محمدرضا خان کتوانلو است که ایل کتوانلو دراین دهات وحدو ساک هستند، و از زیادی مالیات وتعدیه های دیگر این این خرابی پیدا کرده و پریشان شده اند. از جانب همایونی تخفیفی به آن ها مرحمت شد، “ امروز که از چمن اردکان عبور شد، خیلی جمن خوبی است که یک فرسخ و نیم طول و یک فرسخ عرض چمن بود”
    میزان قهرمان درراه به نام های دهات اطراف خود نیز توجه نموده واسامی آنها را در روزنامه خود ذکر کرده است:
    “… از طرف یسار بعضی دهات دیده شد.  زنکوارکانلو، پنجاه خانوار دارد. (زنگیر)  قیس آباد، ده معتبری است، یکصد خانوار. (غیث آباد)  چه چه آباد، ملک مهدی قلی خان بنی عم کاظم خان، بیست خانوار. (چهچهه)  علی آباد، ۳۰ خانوار (علی آباد)  قزل حصار ملک سیدی ایت، بیست خانوار (قزل حصار)  قریه شترپا قلعه دارد، بیست خانوار” (شترپا)   از این دهات گذشته در شترپا استراحت اقامت کرده اند که جایی خوشایند نبوده وبه همین دلیل به قلعه رضا (قلعه رضا) برای صرف ناهار رفته اند:
    “اعلیحضرت همایونی در [شترپا] برای ناهار اقامت فرمودند. جای خوبی نبود. من هم به ملاحظه این که آن جا جایی نبود وحرم هم بالای این ده برای ناهار پیاده شده بودند از آنجا به قدر یک فرسخ گذشته به قلعه رضا، مشهور به آبریزان که ملک میرزا موسی مستوفی است آمده- یونجه زار مختصر وآبی داشت …”.
    اقامت بعدی کاروان شاهی چشمه گیلاس بوده که شهرمشهد را مشروب می کرد. در این سفرنامه از روستاهایی که متصل به چشمه گل اسب نیز یادشده ومی نویسد:
    “… محل اردو در چشمه گیلاس است. این چشمه را چشمه گلست می نویسند. وبه قدر ده سنگ آب از این چشمه بیرون می آید وداخل رودخانه می شود که این آب ها به شهر مشهد می رود. سراپرده را درچشمه زده اند….”.  “… و دهاتی که چشمه مشروب ومتصل به چشمه است. قریه چشمه، پانزده خانوار، قریه جنگل وقف حضرت است …”.  و در تاریخ دوشنبه نهم شهر شوال المکرم در چشمه گیلاس اتراق کردند.. روز سه شنبه دهم شهر شوال المکرم به سمت چمن قهقهه حرکت کردند که در دو فرسخی ارض اقدس (مشهد) واقع است.  نویسنده در راه اسامی دهات اطراف را پرسیده است و می گوید:
    “در راه اسامی بعضی از دهات اطراف راه را پرسیدم. سرآباد که پنجاه خانوار دارد. فتح آباد (فتح آباد گرگ ها) که سی خانوار رعیت داشت و دهات دیگر که همه استعدادخوب داشت در اطراف بود”.  مسافتی را در هوای بسیار خشک و گرم و پرگرد و غبار آن منطقه طی کرده اند و به دو آبادی پائین ده و چه چه (چهچهه) در طرف دیگر رسیده اند. این ده به قدر سی خانوار سکنه داشته است. مسیر از چه چه تا مشهد به اندازه دو فرسخ و نیم بوده است و در راه اسامی چند ده دیگر را نیز پرسیده و در متن ذکر کرده است:
    “و از آن جا به منزل را گفتند دو فرسخ ونیم است. سوار شدیم. روانه شدیم، ولی من در درشکه خودم سوار شدم و گرد و خاک و غبار زیاد شد. خیلی در راه بد گذشت. خلاصه آمدیم به طرف منزل. چند ده دیگر را هم که نزدیک راه بود پرسیدم. اسامی آنها را از این قرار گرفتند.
    دوین متعلق به آستانه وسی خانوار دارد. (دوین)  کلاته محمدخان، سی خانوار دارد. (-)  سردالان ملک نقیب، چهل خانوار (-)  عسکریه ملک امام جمعه است، بیست خانوار (عسگریه)  عشق آباد متعلق به حضرت، بیست وپنج خانوار (عشق آباد)  حاجی آباد متعلق به حضرت، یکصد وسی خانوار متصل به چمن قهقهه است. (حاجی آباد)  ده دیگر گوش مهدی است قدری فاصله از چمن است. (کوشک مهدی)
         نویسنده در روز سه شنبه عزه شهرذی فقده الحرام بعد از ۱۹روز اقامت در مشهد عازم طرق می شود که منزل اول بود و دو فرسخ از شهر مشهد فاصله است. و در جایی می نویسد که “طرق جای معتبری و وقف آستانه مبارکه است و استعداد منافع زیاد دارد. آن چه شنیده شد ده هزار تومان نقد و سه هزار خروار غله عمل حالیه آن جا است. فردای آن روز به سمت شریف آباد حرکت کردند که تا آنجا ۲۴ کیلومتر (۴ فرسخ) راه بوده است. امین لشکر می نویسد:
         “ امروز چهار فرسخ است. به قدر دو فرسخ و نیم آمدم به کلاته رمضان خان قراسواران باشی که در کنار راه و طرف یمین است رسیدم. یعنی از منزل که حرکت شد در دو جا دو تپه بلند بود و گنبد مطهر دیده می شد. با کمال حسرت زیارت وداع کردم. در روی یک تپه- که تپه سلام می گفتند (تپه سلام)- مرحوم میرزا محمدخان قاجار سپهسالار سنگ سیاه بلندی نصب کرده و زیارت نامه حک کرده اند. من در دو جا که گنبد مطهر را می دیدم از دور زیارت کردم و با نهایت غصه واندوه گذشتم، تا به کلاته رمضان خان رسیدم…” این مزرعه ای است که چندان آب ندارد. چشمه مختصری دارد سه خانوار هم درآنجا است…. ولی استعدادی دارد که آنجا برای تفرج وییلاق خیلی خوب است…” یک شتر ویک قاتر ویک اسب شده است او می نویسد:
         ” …. راه امروز نشیب وفراز زیاد داشت. با این که تعمیر کرده بودند با نهایت صعوبت حرکت شد و مال بنه و دورشکه من عیب کرد. من از دورشکه پیاده شده و سوار شدم، از راه سنگلاخی که خیلی بد بود عبور کردیم. درعرض راه یک شتر ویک قاطر افتاد ویک اسب غلام هم درحالت مردن بود. از کلاته رمضان خان تا شریف آباد یک فرسخ ونیم بود. نیم ساعت به غروب مانده به منزل رسیدیم…”
         در شریف آباد دو کاروان سرا وجود داشته که یکی متعلق به دوره شاه عباس صفوی بوده ودیگری را مرحوم حسین خان شاه سون نظام الدوله بنا نموده که نا تمام مانده است. این منطقه تاکستان بوده ودارای درخت موی بسیار بوده است. در شریف آباد یک حمام نیز به شیوه جدید در آن ساخته شده است چنانچه میرزاقهرمان نویسنده کتاب می نویسد:
         شریف آباد جای بدی نیست. ولی وسعت ندارد. یک کاروان‌سرای قدیم دارد که از عهد شاه عباس است و یک کاروانسرا و آبادی هم مرحوم حسین خان شاه سون نظام الدوله بنا کرده است ناتمام است. درباغچه ای که منزل مابود درخت مو وانگور بود، ولی آخر انگور آنها بود. “تحقیق کردم در این شریف آباد گفتند حمامی است. فرستادم آمدند گفتند خلوت است وبد نیست. رفتم به آن حمام. فی الواقع دراین راه حمام این طور تازگی داشت. گفتند مرحوم حسین خان نظام الدوله تعمیر کرده است. بعد از اقامت در شریف آباد فردای آن روز یعنی پنج شنبه سی ام شهر ذی القعدة الحرام به سمت رودخانه دیزآباد حرکت کردند که تا آنجا چهارفرسخ (۲۴ کیلومتر) راه است ودرفخر داود یک کاروانسرای دوره شاه عباس وجود دارد. “منزل امروز کنار رودخانه دیزآباد است و از شریف آباد تا آن جا چهار فرسخ است …. در عرض راه کاروانسرای شاه عباس و این آبادی ها دیده نشد. تا رسیدیم به کاروانسرای دیگر که آثار شاه عباس و متصل به آبادی قریه فخرداوود است و از آنجا تا منزل (کنار رودخانه دیزآباد) قریب به یک فرسخ (۶ کیلومتر) راه است….” در راه کنار رودخانه که در میان دره ای است اطراق کردند.
         در نوشته از آبادی ها و اریش و قلعه چهار برجی تلخاب و آبادی بیوه زن یادشده که از بیوه زن تا شریف آباد دو فرسخ (۶ کیلومتر) راه است. گویا در اطراف رودخانه زرشک آباد دیزآباد آهو زیاد بوده است.
         “… امروز از شریف آباد که سوار شدیم از طرف دست راست یک میدان درجاده است، آبادی و اشجاری دیده شد. گفتند اسم آن جا “هاواریش” است وطرف دست چپ در روی تپه قلعه چهاربرجی دیده شد گفتند “تلخاب” است و پهلوی آن آبادی دیگری است که اسمش “بیوه زن” است از آن جا تا شریف آباد دو فرسخ است. از این ها که گذشتیم “فخر داوود” است که با کاروانسرای شاه عباس متصل است وتا شریف آباد سه فرسخ است و یک قناتی دارد و آب مختصری دارد. و از آن جا هم تا دیزآباد یک فرسخ است. ولی اردو درکنار رودخانه بود و تا آبادی دیزآباد (دیزآباد پائین) مسافتی زیاد دارد و از اطراف رودخانه زرشک زیاد داشت. و اعلیحضرت شاهنشاهی تا غروب تشریف نیاورده بودند. گفتند به شکار آهو تشریف برده اند…”
         در روز جمعه چهارم شهر ذی القعدة الحرام به سوی قدمگاه روانه شدند که چهار فرسخ (۲۴ کیلومتر) راه است امین لشکر در رابطه با دهات وآبادی های اطراف می نویسد:
         “… وبه جهت این که سرماخوردگی داشتم خواستم با سواری تلافی کرده باشم. از طرف کوه وتپه ها حرکت کردم. به قدر یک ساعت راه که رفتم به آبادی در سر راه رسیدم که اسم آن “علی کور” (علی کور) بود. به قدر بیست خانوار رعیت داشت …”
         “… از علی کور تا آنجا قریب یک فرسخ بود. از آن جا گذشتیم، به قدر یک فرسخ دیگر آمدیم وبه باغ شاه رسیدیم که خودشان “بغیشان” (باغ شن) گویند خیلی جای پراب ودرخت وبا صفایی بود….”
    چند آبادی در اطراف راه بود. بعضی اسامی آنها از این قرار است: درطرف دست راست رژدهی بود اسمش “موشیون” (موشان) هفتاد خانوار داشت. اشجار وباغات زیاد داشت. قلعه دوم موسم به “دهنه” (ده نه) سی خانوار رعیت دارد. قلعه دیگر وآبادی دیگر موسوم به محمدآباد بود که درسرراه واقع بود. چند ده دیگر نزدیک راه بود. یکی
    “دورود” (دررود) بود. دیگر کریم آباد، حاجی آباد، احمد آباد و غیره ….”
    دررابطه با قدمگاه از کاروانسرای شاه عباس واز درخت های کاج قدیمی آن سخن می گوید ومی نویسد :
    “… قدمگاه جای باصفای خوبی است. درخت های کاج قدیمی داشته، حالا بعضی را بریده اند. کاروانسرای شاه عباس بسیار عالی است …”
    از قدمگاه تا شهرنیشابور بعضی آبادی ها در یمین وبسیار نزدیک راه دیده شد که به ترتیب “از طرف راه راست: خرد (خرو پائین)، تورتهران (بوژ مهران) تقی آباد، یحیی آباد.
    طرف چپ: عباس آباد، دولت آباد، ابوسعدی، سعدآباد، فخرآباد، ده شیخ…”.

    9- محل عبور اصلی توس قدیم
         در توس قدیم محور معبر اصلی همان بوده که امروزه بلوار ورودی که در هزار تولد فردوسی احداث شده درامتداد آن پا گرفته است. به این معنی که بلوار فعلی که “دروازه رودبار” و پل گشف رود را به باغ آرامگاه پیوند می زند، خط اصلی ارتباطی در شهر قدیم نیز بوده و است شمالی جنوبی عمود بر کشف رود. ضمن گمانه زنی هایی که آقای م. موسوی در مجاورت این بلوار، حوالی هارونیه انجام داده است، بقایای گذرگاهی سنگ فرش به موازات بلوار شناخته گردید و این امر دال بر آن است که  خطوط شریانی شهر با رعایت چهارسوی اصلی شکل یافته است، یعنی در داخل دایره، خطوطی، مرکز و شعاعی ها را قطع می نموده و نقطه اصلی و مرکزی یعنی دارک، به دروازه (رزان) یا (رضوان) و دیگر دروازه های شهر سهل و آسان متصل می شده است. منازل و خانه ها نیز در امتداد سمت های اصلی بنا شده اند. در اکثر آثار معماری خاک برداری شده، دیوارهای منازل درجهت شمالی جنوبی یا شرقی غربی هستند. و این خود امتیازی در بنیان شهرهای قدیم به شمار می رود.
         شهر قدیم توس برخلاف بسیاری از شهرهای پرجمعیت و متمرکز تاریخی، یک شهر پرپیمانه و فشرده نبوده، بلکه یک (باغ شهر) بوده به این معنی که فضای عمده آن به باغ ها و کوشک ها اختصاص داشته وحدفاصل محلات را باغ ها و فضای سبز پر می کرده اند. مورخین از باغ های چندی مانند باغ سلجوقی منصوریه یا باغی به نام بهجت الفقراء که به فرمان ارغوان احداث شده بود، درتوس یاد می کند که متأسفانه دیگر هیچ اثر ونشانی از آنها برجا نمانده است. اما می توان حدس زد که این باغ ها در ابعاد بزرگ ساخته شده بوده و شهر را صفائی دوچندان می بخشید. این خصوصیت چهره اشرافی به شهر می داده است وبنا به ول پاره از متون تاریخی قدیم درمسیر بغداد و به ماورالنهر شهر توس استراحتگاه رجال وبزرگان رودزگاران گذشته بوده است(۱).

    سیمای تاریخی و باستانی پاژ:
    اگر فردوسی بزرگ از پاژ برنخاسته بود شاید از آن هم مثل دهها زیستگاهی که اکنون به تل خاکه تبدیل شده، نام ونشانی نبود. اگر چه روستایی که اکنون برگرد « قلعه بلند» گسترده شده و به پاژ شهرت دارد هم پاژ کهن نیست بلکه در مجاورت آن است و پاژی که به برکت حضور فردوسی نام و آوازه‏اش به متون تاریخی راه یافت اکنون همانند همه روستاها و آبادیهای همعصر خود در هیات تپه‏ای باستانی در فاصله حدود ۷۰۰ متری شمال غربی روستای کنونی پاژ در میانه دشت وسیع و حاصلخیز مشهد گسترده شده است.
    این تپه که به « قلعه کهنه » معروف است فضائی مستطیل شکل در ابعاد حدود
    ۱۳۰ × ۱۴۰ متر را پرکرده و در معدود نقاط ظاهراٌ دست نخوده از زمینهای اطراف حدود ۱۰ متر ارتفاع دارد.

    مرتفع ترین بخش قلعه کهنه پاژ که از زمین های اطراف حدود ۱۰ متر ارتفاع دارد.
         قلعه کهنه که احتمالاً بلندترین بخش محوطه باستانی پاژ بوده تا پیش از دهه‌‏های اخیر تپه‌‏ای همانند ارگ توس بوده اما اینک بر اثر خاکبرداری‌ها و کاوش‌های غیر مجاز آن تپه قطعه قطعه شده و آن عارضه ارزشمند تاریخی متاسفانه توسط حفاران غیر مجاز به شدت آسیب دیده و حفره‏‌ها و شیارهای متعددی که در جای جای آن ایجاد شده به کلی آن را دگرگون کرده و موجب انهدام و تخریب لایه های تمدنی و بقایای معماری مدفون در آن تپه شده است.
    اکثر نقاط قلعه کهنه پاژ توسط حفاران قاچاق تخریب و مورد خاکبرداری واقع شده است.
         حاشیه های بیرونی تپه نسبت به سطوح داخلی و میانی آن مرتفع‏تر بوده و این فرض را قابل طرح می‏ سازد که برگرد آن که در زمان حیات و رونق خود مجموعه معماری با شکوهی بوده، حصاری یا دیوار بلندی استوار بوده است . در نقاط مختلف قلعه کهنه تراکم معماری فشرده ای وجود داشته که از این جهت و نوع مصالح نیز با ارگ توس شباهت دارد و احتمالاٌ کاربردی همانند ارگ توس داشته است. احتمالاَ بخش اعظم روستای کهن پاژ که اختصاص به اشراف و نجبا داشته در آن منطقه و محصور در حصاری بلند بوده است.
    بقایای یک دیوار خشتی که در خاکبرداری های غیر مجاز ظاهر شده است.
         در حال حاضر چنین به نظر می رسد که تپه قلعه کهنه خود به تنهایی یک زیستگاه بوده اما وقتی پراکندگی و فراوانی سفال به فاصله نسبتاً زیادی از تپه در اطراف مشاهده می‏شود. می‏توان فرض کرد که گستره پاژ در دوران آبادانی از وسعت زیادی برخوردار بوده و فعالیتهای گسترده کشاورزی که همواره با خاکبرداری، تسطیع، خاکریزی و حفر کانال توام بوده، حداقل در سطح زمینهای اطراف قلعه کهنه آثار و علائمی از گذشته باقی نگذاشته است که با گمانه‏زنی باستان شناسی می‏توان به پاسخ قانع کننده‏ای دست یافت در حال حاضر قلعه کهنه با همه خسارتها و آسیبهایی که دیده هنوز از ارزش مطالعاتی بسیار زیادی برخوردار است .
    زمین های اطراف قلعه کهنه پاژ بر اثر فعالیت های کشاورزی شدیداَ‌ دگرگون شده است.
         معدود نقاطی که به نظر می‏رسد دست نخورده باشند، در صورت لایه نگاری قادر خواهند بود اطلاعات ارزشمندی در اختیار پژوهشگران قرار دهند. هم اکنون نیز مقطع دیوارهایی که در برش دیواره حفره‏ها و کانالهای حاصل از حفاری قاچاق ایجاد شده، تا حدودی می‏توان به شیوه معماری، ابعاد دیوارها و مصالح به کار رفته در آنها پی برد. دیوارها تا جائیکه قابل تشخیص اند، عمدتاً از خشت ساخته شده و از ضخامت نسبتاً زیاد برخوردارند. به نظر می‏رسد که در ساختار حصار پاژ از چینه نیز استفاده شده است.
         حفاری و خاکبرداری غیر مجاز تغییرات زیادی در وضعیت اولیه قلعه کهنه پاژ ایجاد کرده به گونه‏ای که در مورد ماهیت عارضه های معماری موجود در محل نمی‏توان با صراحت اظهار نظر کرد، با این وجود به استناد برخی آثار و نشانه های موجود به نظر می‏رسد که پاژ یا کهندژ پاژ قدیم در حصاری بلند محصور بوده و بناها در دوره های مختلف و متوالی در همان موضع بر روی خرابه‏های پیشین ساخته شده به گونه‏ای که در نهایت خرابه‌‏ها بر فراز یکدیگر تپه‏ای مرتفع ایجاد کرده‏اند. بر سطح قلعه کهنه و زمین های اطراف قطعات متعدد سفال پراکنده شده که بنحو شایسته‏‌ای بر قدمت و موقعیت فرهنگی، هنری و صنعتی پاژ در گذشته گواهی می‏دهد. سفال ها از نوع ساده و لعابدار می‏ باشند و به قرون اولیه اسلام تا قرن هفتم هجری تعلق دارند اما در نقاطی که مورد حفاری غیر مجاز واقع شده، سفالهای پراکنده اکثراً متعلق به قرون چهارم و پنجم هجری می‏باشند.

    نمونه سفال های پراکنده بر سطح قلعه کهنه پاژ
         سفال‌ها اکثراً مرغوب و به لحاظ کیفیت لعاب و نقش قطعاتی از ظروف اشرافی و تفننی محسوب می شوند بنابراین می توان حدس زد که در پاژ کهن زندگی توام با آسایش و رفاه نسبی بوده است.
         ظاهراٌ جمعیت نسبتاً زیاد پاژ در دوران آبادانی آن ایجاب می کرده تا زمینهای زراعتی و باغات وسیعی را کشت کنند و رمه‏های بزرگ را در مرتع های پر علف دامنه‏های هزار مسجد بچرانند کما اینکه در حدود چهل سال پیش نیز اهالی پاژ با حدود ۲۰۰ خانوار امور زندگی خود را با کشت گندم و جو و دامداری می‏ گذرانیدند. در آن سال ها مزارع گندم پاژ تا مساحتی اطراف دهکده را پوشانیده بود، باغات انگور و درختان میوه برگرداگرد پاژ کمربند سبزی کشیده بودند، شب هنگام گله‏ های بزرگ بز و گوسفند به ده باز می‏گشتند و زنان پاژ با جامه‌‏های محلی زیبایشان شامگاهان به استقبال گله می ‏آمدند.

    پاژ جدید که بر گرد قلعه بلند گسترده شده است.
         جمعیت پاژ در سال ۱۳۴۸ هـ . ش قریب به دویست خانوار بوده که شصت هفتاد خانوارشان اولاد و احفاد کردهایی بودند که در زمان شاه عباس صفوی به نواحی شمالی خراسان کوچانیده شده بودند و بقیه اهالی پاژ بومیهایی بودند که خود را «تات» می نامیدند و همه دلبسته به آب و خاک پاژ بودند.اما گویا که پاژ جدید هیچگاه رونق و جمعیت پاژ کهن را به خود ندیده است. در سال ۵۵۰ هـ .ق «پاژ بزرگ دیهی بوده که از وی هزار مرد بیرون می‏آمده» در صورتی که در سال ۱۳۷۲ هـ. ش کل جمعیت پاژ هزار نفر برآورد شده است. از سوی دیگر پاژ در اواسط قرن چهارم هجری شایستگی آن را داشته که در دانه‏ای چون حکیم ابوالقاسم فردوسی را در دامان بپروراند و شوکت و شخصیت او را پاس دارد و مایحتاج زندگیش را تامین کند و در اوایل قرن هفتم هجری نیز پاژ قابلیت آن را داشته که مورد توجه یاقوت حموی قرار گیرد و اور از بزرگی دیگر منسوب به آن دیار با نام «ابوبکر محمد بن وکیع بازی» یاد کند. احتمالاٌ پاژ هم مثل بسیار از شهرها و آبادی‌های دیگر پس از آن آبادانی بخود ندیده زیرا در جغرافیای حافظ ابرو که تمامی شهرها و آبادیها ی خراسان نام برده شده نامی از آن دیده نمی‌شود.
    «قلعه کهنه» یا همان پاژ کهن که با دست ناپاک حفاران غیر مجاز و قاچاقچیان میراث‌های فرهنگی این مرز و بوم متلاشی شده، امروزه در مجاورت «قلعه بلند» که نشانه مشخص پاژ جدید است آرمیده و چشم انتظار فرزندان شایسته و فرهیخته ای است که با ژرف نگری آن را باز شناسند و پاس دارند و «خانه فردوسی» را در آن جستجو کنند نه برفراز قلعه بلند که در زمان حیات و رونق پاژ شاید تنها قراولخان‌ه‏ای بر فراز آن استوار بوده است.
     
    جدول مشخصات قطعات سفال‏‌های شاخص طراحی شده در روستای پاژ ـ کهن
     
    نوع قطعه
    شمارة قطعه
    ضخامت
    خمیره
    تکنیک ساخت
    شاموت
    نوع نقش
    لعاب
    لبه
    ۱
    ظریف
    آجری
    چرخ‏ساز
    ماسه بادی
    افزوده
    سبز
    لبه
    ۲
    متوسط
    آجری
    چرخ‏ساز
    شن ریزه
    نقاشی
    -
    بدنه
    ۳
    خشن
    نخودی
    دست‏ساز
    شن ریزه
    کنده و افزوده
    -
    بدنه
    ۴
    ظریف
    آجری
    چرخ‏ساز
    ماسه بادی
    نقاشی زیرلعاب
    فیروزه‏ای
    بدنه
    ۵
    خشن
    نخودی
    چرخ‏ساز
    شن ریزه
    کنده
    -
    دسته
    ۶
    متوسط
    نخودی
    دست‏ساز
    شن ریزه
    کنده
    -
    دسته
    ۷
    متوسط
    آجری
    دست‏ساز
    ماسه بادی
    -
    سبز
    دسته
    ۸
    متوسط
    نخودی
    چرخ‏ساز
    کانی
    نقاشی زیرلعاب
    سبز

     


    کتابنامه

    - بوذرجمهری، خدیجه، جغرافیای پاژ، پاژ زادگاه فردوسی، به کوشش دکتر محمدجعفر یاحقی، انتشارات پاژ، مشهد، ۱۳۷۴٫

    - پورکریم، هوشنگ، پاژ زادگاه فردوسی، هنر و مردم، دورة هفتم، شمارة ۸۲-۸۳، شهریور ۱۳۴۸٫

    - حافظ ابرو، شهاب‏الدین عبدالله خوافی، جغرافیای تاریخی خراسان، تصحیح و تعلیق دکتر غلامرضا ورهرام، انتشارات اطلاعات تهران، ۱۳۷۰٫

    - سیّدی، مهدی، سیمای فرهنگی ـ مدنی توس، کتاب پاژ، شمارة ۱۳- ۱۴، ۱۳۷۳٫

    - عطاردی، عزیزالله، فرهنگ خراسان، جزء سوم تا هفتم، چاپ اول، انتشارات عطارد، تهران، ۱۳۸۱٫

    - لبّاف خانیکی، رجبعلی، دشت توس از دیدگاه باستان شناسی، کتاب پاژ، شمارة ۱۳- ۱۴، سال ۱۳۷۳٫

    - محمدبن منوّر، اسرارالتوحید، تصحیح و تعلیقات دکتر محمدرضا شفیعی کدکنی، چاپ دوم، انتشارات آگاه، تهران، ۱۳۶۷٫

    - نظامی عروضی سمرقندی، احمدبن عمر، چهار مقاله، تصحیح علامه قزوینی، چاپ اول، جامی، تهران، ۱۳۷۲٫

    - یاقوت حموی، مشترک یاقوت حموی، ترجمه محمد پروین گنابادی، مؤسسة انتشارات امیرکبیر، تهران، ۱۳۶۲٫

    این مقاله در فصلنامة پاژ، سال اول، شمارة اول ـ بهار ۱۳۸۷، (ویژه‏نامة پاژ) به چاپ رسیده است

ورود به پنل
پیوندها
تمامی حقوق این پورتال متعلق است به اداره کل میراث فرهنگی ، صنایع دستی و گردشگری استان خراسان رضوی مجری پورتال : شرکت داده پردازی پویان ابتکار شرق